درمان سردرد

ساخت وبلاگ
روحش چو پرستوی بهاری، سرمستمی خواست چو عباس شود او بی دستوقتی که شهاب عمر او کرده غروبقلب پدرش ز سینه ،افتاد و شکستشعر:استاد غلامرضا کیا(طالب)خلاصه ای از زندگینامه شهید والامقام عباس ساوجی نیااول تیر ماه ۱۳۴۹ شیرین ترین و دلنشین ترین روز زندگی حاج قدرت الله ساوجی نیا این معلم و شخصیت فرهنگی سرشناس دربندسر و رودبارقصران بود . چرا که خداوند با تولد دومین فرزند این خانواده که پسری سالم و زیبا بود مثل همیشه لطف بیکران خود را نمایان کرد. و پدر و مادرنامی که برای این نوزاد پیشانی بلند انتخاب کردند"عباس" بود.وچون اعتقاد داشتند وجود این نوزاد چون شهابی زندگی آنها را نورانی خواهد کرد.او را شهاب هم می نامیدند.شهید عباس(شهاب) ساوجی نیا که در خانواده ای برخوردار از سواد و معنویت بدنیا آمد از همان دوران کودکی نشان داد که از بهره هوشی وتوان جسمی بسیار مناسب برخوردار است. و پدر برای پرورش مناسب فرزندش،مدرسه شیخ بهائی که در سالهای قبل از انقلاب از بهترین آموزشگاه های تهران محسوب میشد را انتخاب کرد و نام فرزند عزیزش را ثبت نام کرد. چرا که مطمئن بود در این مدرسه علاوه بر رشد علمی،بواسطه مدیران و مسئولان آن به مسائل مذهبی و دینی دانش آموزان ،شهاب نیز از وضعیت مناسبی برخوردار خواهد بود.حاج قدرت الله ساوجی نیا علاوه بر این همیشه شهاب را همراه خود در همه مجامع و محافل دینی مخصوصا هیئت قرآنی اهالی محترم تلخاب می برد .شهید عباس از همان ابتدای دوران نوجوانی علاقه خود را به انجام تکالیف شرعی و مذهبی به خصوص نماز و قرائت قرآن نشان داد و ورود عباس به دوران جوانی مصادف با همه گیر شدن نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره)بود.ِبنابر این زمینه های حضور شهید عباس در اجتماعات بزرگتری که تا کن درمان سردرد...ادامه مطلب
ما را در سایت درمان سردرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darbandsar88 بازدید : 4 تاريخ : دوشنبه 17 ارديبهشت 1403 ساعت: 23:06

/"راز نام یک پادگان به نام یک قهرمان "میخواهم داستان قهرمانی یک سرباز شجاع ارتشی در زمان جنگ را بازگو کنم تا بزرگداشت روز ارتش با حس و حال خاصی برایتان همراه باشد.خروجی درب پشتی قصر فیروزه یک مرکز آموزشی هست تحت عنوان مرکز آموزشی شهید ستوانیکم وظیفه "عبدالحمید انشایی"در حالیکه هزاران شهید از درجات امیری تا سرهنگی، سرگردی، سروانی، ستوانی، استواری، گروهبانی در ارتش هست، چه عاملی باعث شده نام سرباز وظیفه "پایین ترین" درجه نظامی در ارتش بر سر درب پادگان بزرگ حک شود چرا که این تابلو با مفاهیم ارشدیت و سسله مراتب ارتش همخوانی نداشت.بلاخره جواب سوالم را از تلویزیون شنیدم. در تلویزیون یکی از امیران ارتش در مورد ستواندوم شهید سرباز وظیفه "عبدالحمید انشایی" خاطره ای تعریف کرد.عبدالحمید انشایی در زمان جنگ تحمیلی عراق و ایران، سرباز وظیفه و رسته اش دیده بانی بوده. دیده بان در نیروی زمینی خیلی جلوتر از توپخانه در مکانهایی خاص ضمن استتار خود اقدام به شناسایی دقیق محل هایی که توپهای خودی باید زده شود به نیروهای خودی به اصطلاح "گرا" میدهد.حمید انشایی در منطقه بلندی به نام "شیاه کوه " در جبهه گیلان غرب مستقر میشود و گراها را به نیروهای خودی ارسال میکند تا توپچیها گلوله های توپ را به محل های دقیق دشمن شلیک کنند. دشمن جلوتر میاید. محاصره تنگ تر میشود. فرمانده دستور میدهد سرباز برگرد! انشایی برگرد!حمید انشایی در شیاه کوه در نزدیکی نیروهای بعثی اقدام به گرا دادن محلی که خودش مستقر بوده را میدهد! عقب نشینی و فرار از جبهه برایش معنی ندارد. این جوان بی باک با تمام شجاعت و دلاوری جایی که خود سنگر گرفته بود را به نیروهای ایرانی بعنوان نقطه هدف گرا میدهد.فرمانده متوجه میشود جایی که انشایی گرا میدهد آنج درمان سردرد...ادامه مطلب
ما را در سایت درمان سردرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darbandsar88 بازدید : 1 تاريخ : دوشنبه 17 ارديبهشت 1403 ساعت: 23:06

ما سینه زدیم بی صدا باریدنداز هر چه که دم زدیم، آنها دیدند ما مدعیان صف اول بودیماز آخر مجلس شهدا را چیدندخلاصه ای از زندگینامه شهید والامقام صفرعلینورایی تباراین شهید گرانقدر درسال ۱۳۴۰ در قریه درودشمشک در یک خانواده مذهبی و زحمتکش متولد شد.پدرش کارگری ساده بود که با تمام‌ توان برای کسب روزی حلال زحمت میکشید تا همسر وفرزندانش با آرامش زندگی را سپری کنند. پدر تمام سختیها را تحمل میکرد تا فرزندان از تحصیل علم عقب نمانند.‌ِلذا شهید صفرعلی دوران ابتدایی را در مدرسه درود وتحصیلات راهنمایی و متوسطه اش را در مدرسه شمشک که بعد از انقلاب ( شهید مطهری شمشک) نامگذاری شد گذراند ودر تمام دوران تحصیل با کسب بهترین نمرات جز شاگردان ممتاز محسوب میشد. اتمام تحصیلات وی مصادف با اوج گیری انقلاب اسلامی بود که در کنار دیگر برادران همفکرش از هیچ کوششی برای بثمر رسیدن انقلاب اسلامی فروگذار نکرد. شهید صفر علی دارای اراده بسیار قوی بود و چنان بر هوای نفس خود غلبه میکرد که از این نظر در بین همسالانش کاملا متمایز بود .به کارهای فرهنگی بسیار علاقه مند بود در همین راستا به اتفاق شهید حجت اله آبنیکی از بنیانگذاران کتابخانه و فعالین مسجد درود در دوران اوجگیری انقلاب اسلامی بود. تا میتوانست به فقرا کمک میکرد چون خود درد محرومیت و فقر را چشیده بود. ِلذا با همین روحیه و برای خدمت به محرومین پس از چندی به تهران مهاجرت کرده و در جهاد سازندگی ثبت نام میکند و پس از گذراندن دوره های مهارتی برق به مناطق سوسنگرد و اهواز می رود تا در مناطق محروم آن دیار به برق رسانی و سیم کشی بپردازد پس از پایان چند دوره ماموریت با اینکه تا فرا رسیدن سربازی فرصت داشت ولی داوطلبانه وارد خدمت سربازی میشود وپس از دوره آموزش به لشکر زر درمان سردرد...ادامه مطلب
ما را در سایت درمان سردرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darbandsar88 بازدید : 4 تاريخ : دوشنبه 17 ارديبهشت 1403 ساعت: 23:06

*"زری رقاص"*" عطاء الله مهاجرانی" که وزیر ارشاد دولت خاتمی بود. زادهٔ روستای "مهاجران" از توابع اراک است و کتابی دارد به نام*" زری رقاص"*که گوشه ای از خاطرات دوران کودکی و نوجوانی زری رقاص قبل انقلاب هستو اینک خاطره ای از کتاب "زری رقاص " با عنوان"خدایِ مملی":"زری رقاص " از لحاظ سواد و‌فهم چیز دیگری بود!خوش سخن و با سواد ،ادیب و نکته دانبانویی شاد که خانقاهی نداشت. دست هایش بسیار نیرومند بود و زندگیش از دسترنج خود و باغِ انگورش می‌گذشت.آقای "اخوان"، هم مدیر مدرسهٔ ما بود و هم معلم ما ؛ خوب درس می‌داد.تا اینکه "یَرَقان" گرفت و در خانه ما بستری شدو از "زری رقاص " خواهش کرد طبق شرایط و ضوابط بجایش درس بدهد."زری رقاص" روز اول حضور در کلاس گفت:بچه ها! امروز ما می‌خواهیم درباره "خدا" صحبت کنیم.فرقی ندارد "ارمنی" باشید و یا "مسلمان".همه ی ما از هر دین و مسلکی با "خدا" حرفمی‌زنیم.حالا خیال کنید خودتان تنها نشسته‌اید و می‌خواهید با "خدا" حرف بزنید.از هر کلاسی از اول تا ششم ؛ یکنفر بیاید برای ما تعریف کند چطوری با خدا حرف می‌زند؟ و از خدا چه میخواهد؟در همین حال "مَملی" دستش را بالا گرفت و گفت : اجازه من بگم؟زری گفت: بگو پسرم!"مملی" گالش‌های پدرش را پوشیده بود.هوا که خوب بود پابرهنه به مدرسه می‌آمد."مملی" چشمانش را بست و گفت :خدا جان!همه زمین‌های دنیا مال خودته ؛پس چرا به پدر من ندادی؟این همه خانه توی شهر و دِه هست؛ چرا ما خانه نداریم؟خدا جان!تو خودت می‌دانی ما در خانه‌مان بعضی شب‌ها "نانِ خالی" می‌خوریم.شیر مادرم خشک شده ، حالا برای خواهرِ کوچکم "افسانه"، دیگر شیر ندارد.خداجان !گاو و گوسفندم نداریم. اگر "جهان خانم" به ما شیر نمی‌داد، خواهرم گرسنه می‌ماند و می‌مرد!خدا جان! ما هیچ وق درمان سردرد...ادامه مطلب
ما را در سایت درمان سردرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darbandsar88 بازدید : 31 تاريخ : جمعه 10 فروردين 1403 ساعت: 0:24

خلاصه ای از زندگینامه شهید روح لله (عبدالله)محمدصالحیشهید روح الله محمدصالحی در تاریخ پانزدهم خردادماه ۱۳۴۲در تهران بدنیا آمد. روح الله پنجمین فرزندی بود که خداوند به این خانواده عطا نمود.مرحوم حاج علی محمد پدر شهید روح الله کارمند دانشگاه تهران بود زندگی با پنج فرزند و همسر در یک اطاق ۱۵ متری وبا یک حقوق کارمندی بسختی امکان پذیر بود. روح الله که دومین پسر خانواده بود در سن ۵ سالگی به بیماری سختی مبتلا شد که موجی از نگرانی در خانواده بخصوص پدرو مادرش وارد ساخت.پیگیری درمان در بیمارستانهای مختلف از یک طرف و نذر ونیاز از درگاه خداوند و توسل به امامزادگان عظیم الشان همانند امامزاده عبدالله در شمال کشور جواب داد و با عنایات الهی سلامتی دوباره خود را بدست آورد.و خود شهید عنوان کرد که شفای خودش را از عنایت امامزاده عبدالله گرفته است. ِلذا خانواده نیز به منظور شکر گذاری از آن تاریخ فرزندشان را عبدالله هم صدا میزدند.عبدالله دوران ابتدایی را در مدرسه پیمان در محله سرسبز تهران و دوران راهنمایی را در مدرسه علوی نیا گذراند. علاقه به کارهای فنی وگرایش روحی عبدالله به این نوع کارها باعث شد که دوران دبیرستان را در هنرستان کارآموز نارمک سپری نماید.در این دوران عبدالله بخاطر تربیت صحیح در خانواده مذهبی وقرآنی پدر و برادر بزرگتر و پسر عموها بهمراه پدر و عموهایش که از بنیانگزاران هیئت قرآنی (فاطمه الزهرا س) برادران صالحی دربندسر بودند به فراگیری قرائت قرآن ودرک مفاهیم آن روی آورد.دوران دبیرستان برای روح الله بدلیل همزمانی با روزهای شکوهمند مبارزات مردمی ایران به رهبری امام خمینی(ره) علیه رژیم ستم شاهی متفاوت بود. چرا که عبدالله بواسط برادر بزرگترش از سالها قبل و زودتر از همسالانش با این مبارزا درمان سردرد...ادامه مطلب
ما را در سایت درمان سردرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darbandsar88 بازدید : 30 تاريخ : جمعه 10 فروردين 1403 ساعت: 0:24

✨کنار اروند می‌نشینم. دست‌هایم را در این رود وحشی فرو می‌برم، چشم‌هایم را می‌بندم و مسافر زمان می‌شوم. به دی 65 می‌روم؛ «کربلای 4». تو را می‌بینم که رد ترکشی عمیق، بر پیشانی‌ات نشسته و با لباس‌های غواصی از آب‌های اروند بیرون می‌آیی و پا در خاک عراق می‌گذاری. ✨اروند، عجیب دلشوره‌ی تو را دارد! با این همه، مانع رفتنت نمی‌شود و موج کوچکی را به سویت می‌فرستد و آن بوسه‌ی خداحافظی‌اش می‌شود بر گام‌های استوارت. تو می‌روی و او، همه نگاه می‌شود و نگاه‌هایش را پشت سرت می‌ریزد و بدرقه‌ات می‌کند. چشم باز می‌کنم و قلم به دست می‌گیرم تا هر آن‌چه را که از تو برایم گفته‌اند روی کاغذ بیاورم. اشک اما پرده‌ی چشمانم می‌شود. پلک می‌زنم؛ قطره‌ای از دل چشمانم می‌جوشد و در آب‌های اروند می‌ریزد. او، موج می‌زند؛ مـَد می‌کند. اروند دلتنگ محمد است... ✨خرداد 66 بود. عدنان و علی آمریکایی، در اردوگاه تکریت 11، آسایشگاه به آسایشگاه دنبالت می‌گشتند. به ‌آنها خبر رسیده بود که «محمد رضایی» از نیروهای اطلاعات و عملیات تیپ 21 امام رضا(ع) است. گفته بودند غواص راهنما بوده‌ای و خط‌شکن. فهمیده بودند که پیش از اسارت، مجوز ورود چند بعثی به جهنم را صادر کرده‌ای. بسیجی بودنت هم که بدجور آتش به جانشان انداخته بود؛ شده بودند گلوله‌ی آتش. علی آمریکایی و عدنان که تا آن موقع آبشان توی یک جوی نمی‌رفت، سر مسأله‌ی تو اتحادی پیدا کرده بودند که آن سرش ناپیدا. کل اردوگاه را زیر پای شان گذاشتند تا رسیدند به آسایشگاه شما.یک دست لباس داشتی. همان را هم شسته بودی و منتظر بودی تا خشک شود. با لباس زیر توی آسایشگاه، کنار یکی از بچه‌ها نشسته بودی و با هم حرف می‌زدید که علی آمریکایی آمد پشت پنجره‌ی آسایشگاه تان. اسم چند نفر را خواند. تو هم ج درمان سردرد...ادامه مطلب
ما را در سایت درمان سردرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darbandsar88 بازدید : 25 تاريخ : جمعه 10 فروردين 1403 ساعت: 0:24

درمان سردرد...ادامه مطلب
ما را در سایت درمان سردرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darbandsar88 بازدید : 18 تاريخ : دوشنبه 30 بهمن 1402 ساعت: 15:20

۱_ تعریف کوه؟برجستگی‌های با ارتفاع ۶۰۰ متر به بالا که عموما بلندتر و شیب‌دارتر از تپه هستند و در اثر چین‌خوردگی زمین، فرسایش و فعالیت آتش‌فشانی بوجود می‌آید...✔️ پراکندگی کوه ها :۵۲%آسیا،۳۶%آمریکای‌شمالی، ۲۵%اروپا، ۲۲%آمریکای‌جنوبی، ۱۷%استرالیا و ۳%آفریقا را پوشانده‌اند و روی هم رفته ۲۴%خشکی‌های زمین را شامل می‌شوند‌ ....۲_ کوهنوردی چیست؟به بالا و پایین رفتن به صورت پیاده از ارتفاعات طبیعی کوهنوردی گفته می‌شود.۳_ تپه چیست؟به بلندی های با ارتفاع کمتر از ۶۰۰ متر تپه گفته می شود.۴_ قله چیست؟به بلندترین قسمت هر کوه قله گفته می شود.۵_ قله اصلی چیست؟به بلندترین قله یک کوه قله اصلی گفته می‌شود.۶_ قله فرعی چیست؟به سایر قلل در یک خط الراُس ، قلل فرعی گفته می‌شود.۷_ رشته‌کوه چیست؟به زنجیره‌ای از کوه‌های به هم پیوسته رشته‌کوه گفته می‌شود۸_ یال چیست؟به محل برخورد در دامنه‌های شیب‌دار در بالاترین نقطه تماس(شیب محدب و برآمده بین ۲ دره) یال گفته می‌شود.۹_ خط‌الرأس چیست؟به خط اصلی بلندترین یال بین ۲ قله (محل تقسیم آب) خط‌الرأس گفته می‌شود.۱۰_ گردنه چیست؟به پایین‌ترین نقطه خط الراس‌های ۲ نقطه گردنه گفته می‌شود.۱۱_ دره چیست؟به محل برخورد ۲ دامنه شیب‌دار دره گفته می‌شود.۱۲_ خط‌ُّالقَعر چیست؟به ژرف‌ترین نقاط بستر رودخانه یا دره خط‌القعر گفته می‌شود.۱۳_ صخره چیست؟به سنگ‌های یک‌پارچه و بزرگ که صعود با یک طناب ۴۰ متری ممکن باشد صخره گفته می‌شود.۱۴_ گُرده چیست؟به یال هایی که شیب آنها زیاد بوده و سنگی هستند گُرده گفته می‌شود.۱۵_ دیواره چیست؟به سنگ‌های یک‌پارچه و بزرگ که صعود با یک طناب ۴۰ متری ممکن نباشد دیواره گفته می‌شود.۱۶_ راه پاکوب چیست؟به مسیری که در اثر رفت و آمد کوه‌پیمایان و کوهنوردان ایجاد درمان سردرد...ادامه مطلب
ما را در سایت درمان سردرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darbandsar88 بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 30 بهمن 1402 ساعت: 15:20

اگر این 15 مورد را دارید یک ثروتمند واقعی و تمام عیار هستید:_ نگرش مثبت_ ارتباط موثر_ ادب_ مطالعه_ شخصیت_ سلامتی_ آرامش خاطر_ خلاقيت_ عشق ورزيدن به کار_ داشتن برنامه و هدف_ داشتن قلب و زبان شاکر_ درک ديگران_ استفاده موثر از زمان_ بخشندگی_ اعتماد به نفس + نوشته شده در  یکشنبه بیست و نهم بهمن ۱۴۰۲ساعت ۹:۴۰ ق.ظ&nbsp توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  |  درمان سردرد...ادامه مطلب
ما را در سایت درمان سردرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darbandsar88 بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 30 بهمن 1402 ساعت: 15:20

خلاصه ای از زندگینامه شهید رجبعلی کیا شمشکیشهید رجبعلی در 8آذر1331 در خانواده ای مذهبی در شمشک دیده بجهان گشود. دوران کودکی را در دامان پدر و مادری مؤمن و زحمتکش سپری کرد ودر سن هفت سالگی برای شروع کسب علم و دانش وارد دبستان سینای شمشک شد و سپس بعلت مهاجرت خانواده به تهران در دبستان حافظ تهران دوره ابتدایی را گذراند. سپس دوران دبیرستان را به ترتیب در دبیرستانهای بابکان و علمیه تهران با موفقیت بپایان رساند. این شهید گرانقدر در تمامی این دوران مشتاقانه در جلسات مذهبی و مراسمات معنوی شرکت میکرد. تا جایی که در سن 18 سالگی یعنی سال 1349با بدست آوردن رساله امام خمینی(ره) نام خود را در لیست مقلدین و پیروان واقعی آن مرجع عظیم الشأن ثبت کرد. واز همان زمان گوش بفرمان رهبری نهضت اسلامی می نهد و در جلسات مخفیانه روشنگری با تعدادی از جوانان شرکت میکرد.او در سال 54 بعنوان سرباز به فراگیری علوم و فنون نظامی پرداخت و بعد از پایان خدمت سربازی و طی دوره های آموزش دراداره آزمایشگاه فنی و مکانیک خاک وزارت راه و ترابری استخدام شد. هرچند دوران مبارزات با طاغوت را سالها قبل از انقلاب شروع کرد ولی پابپای مردم ایران از هیچ کوششی برای پیروزی انقلاب فروگذار نکرد .تا ثمره این پیروزی بزرگ به رهبری امام خمینی (ره)دربهمن ماه سال ۵۷ به بار نشست. به گفته همه دوستان و بستگان و همکارانش ایشان شخصیتی مؤمن، ساده پوش، بی توجه به تجملات دنیا، انتقادپذیر،صادق در رفتار و گفتار،شجاع و جوانمرد و.... داشته است. بعداز گذراندن دوره آموزش مدرسی در نهضت سواد آموزی بعنوان معلم نهضت اوقات فراقت خود را به امر آموزش می پردازد.شهید رجبعلی یکی از مؤسسین انجمن اسلامی شمشک بود که در کنار سایر دوستان خود و برای احقاق حقوق مظلومین درمان سردرد...ادامه مطلب
ما را در سایت درمان سردرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darbandsar88 بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1402 ساعت: 15:40