درمان سردرد

متن مرتبط با «است» در سایت درمان سردرد نوشته شده است

شاگرد نقاش و هوش استاد

  • فردا دیر است ؟؟؟؟؟؟

  • *خواب بودم نیمه شب در بسترم*سایه ای افتاد ناگه بر سرم*خواب بر چشمم هنوز تحمیل بود*سر بلند کردم که عزرائیل بود*رنگ از رخسار گلگونم پرید*آب پیشانی به دامانم چکید*دست و پایم سست، تن خیس از عرق*خِس خسی در سینه، جانم بی رمق*التماسش کردم و گفتم : امان*گفت : امر است از خدای آسمان*زندگانی بر سرت پایان گرفت*از تو باید این دقیقه جان گرفت*گفتمش : مال و منالم مال تو*تا رها یابم من از چنگال تو*گفت : نه هنگامه ی هجران توست*آنچه داری سهم فرزندان توست*سالها از عمر خود دادی هدر*از گناهان کاش می‌کردی حذر*آن همه فرصت چه کردی تا کنون*حال فرصت از کفَت آمد برون*کن وداع با خانمان و زندگی*رَو به عُقبی با چنین شرمندگی*گفتم أشهد ، جان من تسلیم شد.*روح من دست ملَک تقدیم شد*سخت جانم را برون آورد مَلَک*ناله‌ام افتاد در گوش فلک*لاشه ای  دیدم زمن در بستر است*چشمهایش بسته و گوشش کر است*صبح شد دیدم عیال و خانمان*آمدند بر بسترم گریه کنان*دخترم می زد به صورت : کای پدر*زود بستی از میان بار سفر*آن طرف تر خواهرم خون می‌گریست*داد می زد این مصیبت چیست؟ چیست؟*یک نفر آمد لباسم را درید.*آن دگر گفتا که تابوت آورید*غسل میّت دادنم خویشان من*در کفن پیچیده کردند جان من*سوی قبرستان روان کردند مرا*اهل منزل صد فغان کردند مرا*زین پس از آنان سرایم دور بود.*بعد از این‌ها منزل من گور بود*بردَنم در قبر نهادند در لحد*قبر شد منزلگه من تا ابد*خاک را بسیار بر من ریختند.*خود دعایی کرده و بگریختند*آن زمان من بودم و تنگی گور*ظلمتی گسترده بی یک ذره نور*ناگهان آمد صدای گفتگو*دو مَلَک ، با گرز دیدم روبرو*گفت برخیز ای فلان ابن فلان*لحظه‌ی پرسش رسیده ست این زمان*اولین پرسش : بگو ربّ تو کیست؟*دومین پرسش : بگو دین تو چیست؟*سومین پرسش : که , ...ادامه مطلب

  • قدیما مراسم خواستگاری

  • قدیما مراسم خواستگاری واسه معرفى دخترو پسرا بود ولى حالا فقط واسه معرفى پدر مادرا ست قبلنا داشتیم زندگیمونو میکردیمیه سری هم به نت میزدیم...حالا همیشه تو نتیم یه سری هم به زندگی میزنیم!!!  قدیما: هرکی, ...ادامه مطلب

  • داستان پسر فقیر

  •           پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محله های  شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تص, ...ادامه مطلب

  • آیا سیزدهم فروردین نحس است؟

  •   0Share  به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، سعد و مبارک شمردن بعضی از روزها و در طرف مقابل، شوم و نحس شمردن بعضی از روزهای دیگر، از جمله باورهای عامه‌ی مردم است و علی‌رغم اختلاف‌هایی ک, ...ادامه مطلب

  • حسين وارث آدم است

  •   اكنون شهيدان مرده‌اند، و ما مرده‌ها زنده هستيم. شهيدان   سخنشان را گفتند، و ما كرها مخاطبشان هستيم، آنها كه     گستاخي آن‌ را داشتند كه ـ وقتي نمي‌توانستند زنده بمانند ـ   مرگ را انتخاب كنند، رفتند، و ما بي‌شرمان مانديم، صدها سال   است كه مانده‌ايم. و جا دارد كه دنيا بر ما بخندد كه ما ـ مظاهر   ذلت و زبوني ـ بر حسين(ع) و زينب(س) ـ مظاهر حيات و عزت ـ   مي‌گرييم، و اين يك ستم ديگر تاريخ است كه ما زبونان، عزادار و   سوگوار آن عزيزان باشيم.     امروز شهيدان پيام خويش را با خون خود گذاشتند و روي در روي   ما بر روي زمين نشستند، تا نشستگان تاريخ را به قيام بخوانند.     در فرهنگ ما، در مذهب ما، در تاريخ ما، تشيع، عزيزترين   گوهرهايي كه بشريت آفريده است، حيات بخش ترين ماده‌هايي   كه به تاريخ، حيات و تپش و تكان مي‌دهد، و خدايي ترين   درسهايي كه به انسان مي‌آموزد كه مي‌تواند تا «خدا» بالا رود،   نهفته است و ميراث همه اين سرمايه‌هاي عزيز الهي به دست   ما پليدان زبون و ذليل افتاده است.     ما وارث عزيزترين امانت‌هايي هستيم كه با جهادها و شهادت‌ها و   با ارزش‌هاي بزرگ انساني، در تاريخ اسلام، فراهم آمده است و   ما وارث اينهمه هستيم، و ما مسؤول آن هستيم كه امتي بسازيم   از خويش، تا براي بشريت نمونه باشيم.   «وكذالك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء   علي الناس و يكون الرسول علي, ...ادامه مطلب

  • داستان ضامن آهو

  • داستان ضامن آهو «صیادی در بیابانی قصد شکار آهویی می‌کند و آهو شکارچی را مسافت متنابهی به دنبال خود می‌دواند و عاقبت خود را به دامن حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام که اتفاقاً در آن حوالی تشریف‌فرما بوده است، می‌اندازد. صیاد که می‌رود آهو را بگیرد، با ممانعت حضرت رضا علیه السلام مواجه می‌شود. ولی چون آهو را صید و حق شرعی خود می‌داند، در مطالبه و استرداد آهو مبالغه و پافشاری می‌کند. امام حاضر می‌شود مبلغی بیشتر از بهای آهو، به شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد کند. شکارچی نمی‌پذیرد و به عرض می‌رساند: الا و بالله، من همین آهو را که حق خودم است، می‌خواهم و لاغیر ...و آن وقت آهو به زبان می‌آید و سخن گفتن آغاز می‌کند و به عرض امام می‌رساند که من دو بچه شیری دارم که گرسنه‌اند و چشم به‌راه‌اند که بروم و شیرشان بدهم و سیرشان کنم. علت فرارم هم همین است و حالا شما ضمانت مرا نزد این ظالم بفرمایید که اجازه دهد بروم و بچگانم را شیر دهم و برگردم و تسلیم صیاد شوم...حضرت رضا علیه السلام هم ضمانت آهو را نزد شکارچی می‌فرماید و خود را به صورت گروگانی در تحت تسلط شکارچی قرار می‌دهد. آهو می‌رود و به‌سرعت باز می‌گردد و خود را تسلیم شکارچی می‌کند.شکارچی که این وفای به عهد را می‌بیند، منقلب می‌گردد و آن گاه متوجه می‌شود که گروگان او، حضرت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه است. فوراً آهو را آزاد می‌کند و , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها