زندگی نامه شهید والامقام امیر محمد صالحی

ساخت وبلاگ

افتاد در آن معرکه شیری بی باک شیون ز غمش بلند شد تا افلاک ای تیره دلان بعثی کفر شعار این جسم امیر است که افتاده به خاک

شعر:استاد غلامرضا کیا(طالب)

_ زندگینامه شهید والا مقام امیر محمد صالحی

سومین فرزند خانواده ای متوسط و مذهبی مرحوم عزیزا... محمد صالحی

پسری بود که در پانزدهم بهمن سال ۱۳۴۵ هجری شمسی و در زمستان سرد در روستای دربندسر به دنیا آمد کودک نو رسیده با ولادتش موجی از شادی و خوشحالی را به ارمغان آورد خانواده که عاشق ائمه معصومین و به خصوص حضرت علی علیه السلام بودند نام او را امیر نهادند تا در تمام عمر با تکرار نامش نام و یاد حضرت امیر مومنان در خانه طنین انداز باشد و مرام حضرت هم الگوی عملی برای ایشان گردد پدر امیر کارگر گروه صنعتی بهشهر بود شخصیتی ساده مذهبی ولی به شدت اجتماعی و مردمی برخوردار بود ایشان کسی بود که با خصلت های زیبا و بی آلایشی مثل حس نوع دوستی و انسانیت در حد اعلا و عشق به فامیل و آشنایان به همگان را به تحسین وا می داشت توجه و عمل به صله رحم از ویژگی‌های منحصر به فرد در وجود پدر امیر بود که در کمتر اشخاصی دیده می‌شد امیر دوران ابتدایی تحصیل خود را در دبستان پیمان در سرسبز نارمک به همراه برادرانش گذراند پدر امیر مرحوم عزیز الله محمد صالحی که یکی از بانیان اصلی هیئت قرائت قرآن" متوسلین به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها" برادران صالحی بود. شهید امیر همزمان با گذراندن دروس ابتدایی بهمراه برادران برای آموزش و فراگیری قرآن کریم زیر نظر استاد حاج حسین صاحب هنر مشغول بودند .

تابستان سال ۵۶ برای شهید امیر و خانواده‌ او متفاوت بود امیر همزمان با سپری نمودن دوران کودکی و ورود به نوجوانی، مجبور شد زندگی و فضای جدیدی را تجربه نماید. در یکی از روزهای میانی آن سال پدر به واسطه تصادف در بیمارستان بستری شد و با افسوس زیاد این انسان دوست داشتنی و فداکار خیلی زود به خواست الهی گردن نهاد و دنیای فانی را ترک نمود و امیر و دیگر اعضای خانواده را از نعمت وجود محبت‌آمیز و تعالیم پدرانه خود محروم ساخت.

امیر در حالی که تنها ۱۱ بهار از عمرش می گذشت حس بدون پدر زندگی کردن را تجربه کرد و مجبور شد دنیای جدیدی را آغاز کند با این همه خداوند دربهای رحمت الهی خود را از ناحیه مادری مهربان و مقاوم به روی خانواده شهید امیر بازنمود .مادری که در عین جوانی تصمیم به نگهداشتن و پرورش فرزندان بدون هیچ چشمداشتی از اقوام و فامیل گرفت .این مادر نمونه که علاوه بر مسئولیت مادری باید وظایف پدر را هم بر دوش می کشید و در سال‌های کودکی و نوجوانی فرزندان ،پشتیبان بزرگی برای خانواده بود به گونه‌ای که این فرزندان در طول این سال‌ها کمتر نبود پدر را احساس کردند.

با شکل‌گیری اعتراضات مردمی علیه دستگاه حاکمه شاهنشاهی در سال‌های ۵۶ و ۵۷ شهید امیرنیز برای ایفای نقش خود دست به کار شد و با توزیع تصاویر حضرت امام رحمة الله علیه به معرفی رهبری نظام و انقلاب مشغول شد به گونه‌ای که روزهای متمادی در روستاهای دربندسر و شمشک برای توزیع تصاویر حضرت امام و احکام و بیانیه‌های ایشان با پای پیاده طی طریق می‌کرد . با پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی بعث عراق علیه ایران اسلامی و لزوم دفاع از کشور ،جوانان غیور دربندسر نیز از این قاعده مستثنی نبودند و در همان سال‌های اولیه اقدام به تشکیل پایگاه بسیج دربندسر نمودند و امیر نیز رسماً عضو پایگاه بسیج علی بن ابیطالب دربندسر شد. دوران بسیج و بسیجی بودن برای امیر یک حرکت احساسی نبود اگرچه در سنی که امیر وارد بسیج شد صحبت از عمل غیر احساسی کمتر به ذهن می‌رسد ولی عملکرد امیر در این دوران که خود را با وضعیت یک بسیجی تمام عیار منتخب کرد حاکی از یک عشق درونی بود و این بالاتر از یک احساس زودگذر است. فعالیت در بسیج و کارهای فرهنگی در مسجد و مدرسه و اعمال خیرخواهانه در جامعه ضمیر خروشان امیر را آرام نمی کرد و جسم کوچک امیر تحمل روح بلند و متعالی او را نداشت و همواره به روح بلندش لهیب به مهاجرت می‌زد . جدالی آتشفشانی از درون که میل پیوستن به خیل رزمندگان را خواستار بود .روز قدس ماه مبارک رمضان سال ۶۱ برای امیر نقطه رهایی از وابستگی های به دنیای فانی بود روزی که او به همراه قریب به ۱۴ نفر از یاران بسیجی اش در پایگاه بسیج دربندسر آماده اعزام به جبهه های جنوب شدند در ابتدای کار سن کم و جثه کوچک مانعی شد تا مسئولان اعزام بارها او را از صف رزمندگان خارج سازند ولی امیر تصمیم خودش را گرفته بود و عبور از این موانع برای امیر که در تب و تاب و رقصیدن بر روی بال ملائک در خروش درونی بود مایوس نکرد. اولین مقر بسیجیان در پایگاه رودبارقصران بود مسئولان به صراحت در آنجا مانع اعزام شدند .... درمان سردرد...

ما را در سایت درمان سردرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darbandsar88 بازدید : 84 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت: 0:56