خاطرات سفر كربلا قسمت دوم

ساخت وبلاگ
 

 

بسم رب مولانا اميرالمومنين علي ابن ابيطالب و اولاده المعصومين (ع)

 

در نیمه دوم اردیبهشت 1389 یکی از دوستان برای

 

چندمین بار در ما ههای گذشته با من تماس گرفت 

 

 و برای رفتن به کربلا حلالیت خواست چون برای

 

چندمین باردر ماه های گذشته  بود که به عتبات عالیات

 

مشرف میشد به او گفتم چه شده که ماهی چند بار  

 

به آنجا می روی ؟  در جواب حاج حسین  گفت:  که

 

من مدیر کاروان هستم و  باید بروم ¸ دلم لرزید بی اختیار

 

به او گفتم ای بی معرفت پس ما چی حاج حسین در

 

جواب گفت : زمانی  که از این سفر برگردم مقدمات سفر

 

 شما را هم فراهم می کنم چند روز گذشت

 

حاج حسین با من تماس گرفت که اگر مایل هستی

 

مقدمات سفر آماده است و با هماهنگی حاجی

 

مقدمات سفر فراهم شد من به همراه همسرم و

 

 مادرم در تاریخ 04/03/1389 از ترمینال آزادی

 

ساعت 8 صبح و با بدرقه خانواده و فامیلها سفرمان

 

را به عتبات عالیات آغاز کردیم حس عجیبی داشتیم

 

دائم  به این فکر بودم که  وقتی روبروی حرم آقا

 

امام حسین (ع) قرار بگیرم چه حالی خواهم داشت ¸

 

بعد از چند ساعت به مرز مهران رسیدیم و شب را در

 

یکی از خانه های محلی که از قبل تهیه شده بود گذراندیم

 

و فردای آن روز به سمت نجف حرکت کردیم  و بعد از چند

 

 ساعت به آنجا که شهر نسبتآ شلوغی بود رسیدیم .

 

 

 

 

 بعد از مستقر شدن به سمت  حرم حضرت علی (ع)

 

راهی شدیم   فضایی بر آنجا حاکم بود که باعث صفای دل

 

و مجذوب شدن  همه می شد در آنجا  :زندگی حضرت

 

علی (ع) و اتفاقاتی که برای ایشان رخ داده بود  همه

 

 بادیدن آن فضا از جلوی چشمانمان گذشت بعد از چند

 

دقیقه  با هماهنگی مدیر کاروان برای اولین بار از درب

 

باب القبله وارد حرم مولای متقیان شدیم و با صدای دل

 

نواز مداح اهل بیت آقای عزیزی خواندن زیارت

 

امین ا....و...را شروع کردیم . حس عجیب و غیر قابل وصفی

 

  بر همه زائران حکم فرما بود که از نوشتن آن قاصرم .

 

خواندن زیارت نامه و نوحه سرائی آقای عزیزی در حرم امیر

 

مومنان همه جا به گوش میرسید نماز زیارت و نماز شکر را

 

بخاطر این سفر پر خیر و برکت خواندیم   و برای همه آنانی

 

 که قبل از آمدن ما التماس دعا داشتند¸دعا می کردیم 

 

 و حتی گاهی چهره خیلی از آنها را هم در حرم می دیدم

 

و برای شهدا و امام شهدا( که ما هرچه داریم از رشادت

 

و از خود گذشتگی آنها ست) و به  خصوص برای شهید

 

والا مقام امیر محمد صالحی و شهید عبدالله محمد صالحی 

 

و کلیه شهدای دربندسر و شهدای رودبار قصران و

 

روح پدرم دعا میکردم .

 

 التماس دعاي خير

 

 

 

نوشته شده در شنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت ۲:۴۰ ب.ظ توسط نبي الله محمدصالحي | |

درمان سردرد...
ما را در سایت درمان سردرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : darbandsar88 بازدید : 136 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 8:02